جمعه، تیر ۰۴، ۱۳۸۹

تاراج

پس از جولان سگ های وحشی و برقراری امنیت

زیر سایه ی تنها سگ زینتی ، برای حفظ اسلام

نشستند جمعی از سگ های تربیت شده ی راوی قانون

بلکه شاید هرگز عبور کند از سگ های نگهبان جمهوری

تا رسد به زیر دندان های سگ زشت برای اجرای عدالت

.

..

....................................................

و چه استخوان گران قیمتی بود ...

جمعه، خرداد ۲۱، ۱۳۸۹

داد از غم تنهایی!

حکومت های قبلی

حکومت فعلی

حکومت های بعدی ...

...

می دویدیم در نابودی شان

می دویم از جورشان

خواهیم دوید برایشان

...

ندانستیم ، نمی دانیم و نخواهیم دانست

چرا که نخواندیم ، نمی خوانیم و نخواهیم خواند

آنچه از او را

که ندیدیم اش ، نمی بینیم اش و نخواهیم دیدش

چرا که «بت» دیدنی تر بود

و هنوز نیز

«او» را نمی بینیم

چرا که بت ها دیدنی ترند

آنها که مسلط بوده اند بر ما

آنها که مسلط هستند بر ما

و آنها که مسلط خواهند شد به دست ما ...

نمی دانم

این چه کینه ایست که بر «آئین» داریم

و چه اصراری است که بر گردش تاریخ می ورزیم!

.

..

................................................................................

هر چه از ماست ، فانیست

هر چه از اوست ، باقیست

و بی شک تفاوت هاست

میان بینایان عاشق و نابینایان فارغ

جمعه، خرداد ۱۴، ۱۳۸۹

استحاله ی سرخ

و این است درد عادت

که بنا به هر مناسبت

نوشته های عاشقانه ، سیاسی می شوند

ای تف به درد هایتان

.

..

..........................

خسته می شوی گاهی

از یک تصور که بی ارتباط است با همه چیز

و از همه چیز که در ارتباط است با یک تصور

و از خیلی چیزهای دیگر

مثل یک عکس

که نمی دانی چرا نمی خواهی بفهمی که دیگر نیست

و حرف هایی که می دانی هرگز درک نمی شوند

و باز هم به توان دو می رسانی

ثانیه های سرد و بی روح را

و باز هم خسته می شوی

از این همه خستگی