جمعه، شهریور ۱۹، ۱۳۸۹

تقدیر تردید

خورشید

بر مسند قضاوت در دادگاه سرخ آسمان

چرخید و رو به من پرسید:

ترکش صد پاره ی زمان

با دلت چه کرد؟

با چشمانی که به سویش بسته شد

لب گشودم

و گفتم:

ترکش صد پاره ی دل

سینه ی نکبت زمان را شکافت

تا به غروب تو برسد

.

..

.....................................................

بیا ای اولین و آخرین ات من

ای که طلوع ات را به اشتباه نشسته بودم

بیا که افق این دل اکنون به سوی توست

بیا و رها کن این تن خسته را از زمین