جمعه، دی ۱۸، ۱۳۸۸

جاذبه ی برتر

.
.

می اندیشم

گاهی با مغز

گاهی با قلب

که نیروی جاذبه

سرخ بود

یا زرد ...

چه تفاوت اما ؟

وقتی نیوتن

در اندیشه ی دیگری بود

و

وقتی که عقل

جاذبه ای برتر بود

---------------------------------------------------------------

میخواره و سرگشته و رندیم و نظر باز

وآنکس که چو ما نیست در این شهر کدام است

۱۵ نظر:

  1. هی هی!بالاخره من ادرس وبلاگتو یافتم دوباره!:دی

    پاسخحذف
  2. دوست میداشتم شعرتو...
    خاک تو سر نیوتن!

    پاسخحذف
  3. ***

    این پست رو اگر روز عاشورا گذاشته بودین ، با موقعیت زمانی هم تناسب پیدا می کرد !

    ...

    خیلی زیبا به انحراف رفتن ها رو به تصویر کشیدین .

    ***
    Elham
    ***

    پاسخحذف
  4. سرخ بود یا زرد یا سبز ؟

    دوست داشتنی بود خیلی

    پاسخحذف
  5. نیوتن را نابغه ای بود که دوستش ندارم.زندگی کردن در دنیای نیوتنی هیچ شگفتی و جذابیتی ندارد.شانس آوردیم که عصر فیزیک نیوتنی را پشت سر گذاشتیم و به کوانتوم رسیدیم.اما بدون نیوتن هم به اینجا نمی رسیدیم و این پارادوکس تاریخ است.

    پاسخحذف
  6. هوووم.چندین .چند بار خوندمش و مزه مزه‏اش کردم.خیلی خوشمزه بود!

    پاسخحذف
  7. شعر خودتون بود؟
    شاهکار بود!!!!
    ولی به نظر من رنگ سیب نیوتن هم مهمه چون شاید اگر سرخی سیب نیوتون رو محو تماشای اون نمی کرد شاید مثل خیلی های دیگه از کنار این سیب سرخ می گذشت!!!!
    اهمیت سرخی سیب به اندازه اهمیت جاذبه و یا حتی فکر نیوتون نبود اما به نظرم بی اهمیت هم نبود!!!!
    خدائیش ما هم که میخوایم میوه ای برای خوردن انتخاب کنیم می گردیم و اون قرمز تره رو انتخاب می کنیم (البته من سیب زرد رو بیشتر دوست دارم یا سیب فرانسوی رو D:) !!!!
    موفق باشین
    خوشحالم که موقع امتحانا یه چیز جدید پیدا شده که حواس منو پرت کنه (به جنبه ی مثبتش که نگاه کنید حواس پرتی زیاد هم چیز بدی نیست!)

    پاسخحذف
  8. دوست داشتمش
    بسی بسیار
    و
    دیگر
    هیچ
    !
    ;)

    پاسخحذف
  9. نیوتن خودش به من گفته بود:
    و به من خندیدی
    و نمی دانستی
    من به چه دلهره از باغچه همسایه
    سیب را دزدیدم
    باغبان از پی من تند دوید
    سیب را دست تو دید

    تو به من خندیدی
    و نمی دانستی
    من به چه دلهره از باغچه همسایه
    سیب را دزدیدم
    باغبان از پی من تند دوید
    سیب را دست تو دید
    غضب آلود به من کرد نگاه
    سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
    و تو رفتی
    و هنوز ...
    سال هاست که در گوش من آرام آرام
    خش خش گام تو تکرار کنان
    می دهد آزارم
    ومن اندیشه کنان٬ غرق این پندارم
    که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت ؟!!!



    منم بهش جواب دادم:
    من به تو خندیدم
    چون که می دانستم
    تو به چه دلهره از باغچه همسایه
    سیب را دزدیدی
    پدرم از پی تو تند دوید
    ونمی دانستی
    باغبان
    پدر پیر من است
    من به تو خندیدم
    تا که با خنده خود
    پاسخ عشق تو را ٬ خالصانه بدهم
    بغض چشمان تو لیک
    لرزه انداخت به دستان من و
    سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک ...
    دل من گفت برو
    چون نمی خواست به خاطر بسپارد
    گریه تلخ تو را
    و من رفتم
    و هنوز
    سال هاست که در ذهن من آرام آرام
    حیرت و بغض نگاه تو ٬ تکرار کنان
    می دهد آزارم
    و من اندیشه کنان ٬ غرق این پندارم
    که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت ؟!!!

    نیوتن واسه دوست دخترش برداشته بود اون سیبو
    فکر نکیند که به فیزیک خیلی علاقمند بوده!!
    D:

    پاسخحذف
  10. rasty ID shoma az add listam pak shode!!!!
    age doost dashtid dobare add befrestid!!!

    پاسخحذف
  11. عجب ماجراهای تلخ و شیرینی داشته این سیب!!
    من اصلا تا به حال به این فکر نکرده بودم که نیوتن چه نقشه ای برای اون سیب در سرش بوده ، یا برای چی رفته بوده زیر درخت سیب و به چی فکر می کرده که این «جاذبه» جذبش کرده و منحرف شده و یادش رفته که برا چی رفته بوده زیر درخت!
    فکر کن .... اونی که منتظر فکر کردن های نیوتن بوده چه حالی شده وقتی دیده نیوتن حواسش پرت شده و رفته سراغ جاذبه های دیگه توی زندگی ...
    ای ول !!!
    من واقعا به تو افتخار می کنم ، نگفتی ... نکنه تو هم کاشف بزرگی بشی و یه سیب حواستو پرت کنه؟

    پاسخحذف
  12. ای پرنده ی مهاجر

    سفرت سلامت اما

    به کجا میری عزیزم

    قفس تموم دنیا

    روی شاخه های دوری

    چه خوشی داره صبوری

    وقتی خورشیدی نباشه

    تو همیشه سوت و کوری......

    آخرش یه روزی هجرت

    در خونتو می کوبه

    تازه اون لحظه می فهمی

    همه آسمون غروبه

    پاسخحذف
  13. barg dar entehaye zaval mioftad va sib dar entehaye kamal.
    bengar k chegoone miofti,hamchon sibi sorkh ya bargi zard?

    پاسخحذف
  14. جالبه
    واقعا اگه نیوتن عاقل نبود
    مطممئنا با افتادن سیب شاید عاشق می شد

    پاسخحذف
  15. البته نبوتن عاشق هم بود ، اگه نبود نمی تونست جاذبه رو کشف کنه

    پاسخحذف